کسی چه میداند؟ شاید آن بالا بالاها، درست در همسایگی ِ آسمان و ابر و سکوت ِ شبانه یک نفر هست که مرا دوست دارد... شاید اویی که از فانوس ِ چشمهایش مهربانی میتابد، دستهای بیمنتش را نردبان ِ هزار پلهی نیاز و نوازش ِ من کند تا بالا روم از بیچراغی این دنیا و بگریزم از تنهایی و تاریکی ِ پاییزی که همیشهی ایام رج به رج ِ خوابهای مرا خیس میکند از گریههای شبانه... کسی چه میداند؟ هان...؟
Trending Articles
More Pages to Explore .....